نوشته شده توسط : مدیریت وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم
 
کوروش چگونه بود؟

۱) اینکه کوروش تک همسری نبود

وقتی کوروش پس از شکست آستیاگ (ایشتو ویکو)

که پدر بزرگش بود٬با دختر او (آمی تیس =خاله خودش)

ازدواج کرد در واقع حرکتی قدرتمندانه انجام داد که معنای

سیاسی خاصی نداشت. در عوض از سر عشق و میل

با یک شاهدخت هخامنشی به نام کاساندان دختر

فارناسپ ازدواج کرد که سه دختر و دو پسر برای او به

دنیا آورد‌ .کمبوجیه که جانشین او شد و اسمردیس

(بردیا) که حکومت ساتراپی های شرقی امپراتوری

را به او سپرد. ص ۲۴۷

کوروش به رغم رفتار خوب مصریان با خود می دانست

که ناچار است کشور فراعنه را تسخیر کند تا به امپراتوری

جهانی خود تحقق بخشد و شایسته لقب (شاه همگان

و شاهنشاه) شود.بنا بر این پسرش کمبوجیه را مامور

تدارک حمله به مصر کرد.کمبوجیه بر خلاف برادرش بردیا

مردی تند خو و تا حدی آشفته حال بود ، اما به نظر

می رسید شایستگی ماموریتی را که پدرش به او 

 محول کرده است ، دارد.

به علاوه بنا به روایت مورخان یونانی و

آسیایی، شاهزاده جوان برای انتقام گرفتن از

مصر دلایل کافی داشت می گویند  وقتی

کمبوجیه ده سال داشت

روزی به حرمسرا رفت و شاهد گفتگوی

 مادرش با یکی از شاهدخت های پارسی شد.

هرودوت می نویسد ((می گویند یکی از

بانوان پارسی به اندرون شاهی رفته بود

 و از دیدن زیبایی و هوش فرزندان کاساندان

 به او تبریک گفت کاساندان پاسخ داد با

وجود فرزند برو مندی که دارم باز کوروش

 نسبت به من بی اعتناست و تمام توجهش

 معطوف به زنی است که از مصر آورده اند.

در این هنگام کمبوجیه اظهار داشت مادرجان

 وقتی به سن و سال مردی برسم به خاطر مادرم

 مصر را تار و مار خواهم کرد.ص۲۵۰

کوروش نیازی به اندیشه طو لانی نداشت.شاه ماساگت ها ـ که

مملکت او میان دریای خزر ، دریاچه آرال . میان رودهای سیحون

 و جیحون قرار داشت ـ تازه مرده بود.مردمی که این شاه

بر آنها حکومت می کرد ، از لحاظ خشونت و تند خویی

 و خلقیات ناهنجار معروف بودند.هرودوت می نویسد

 ((می گویند که این مردم مانند حیوانات در ملا عام

 جفت گیری می کنند)) و با این حال سپس می افزاید

(( آنها ملتی بزرگ و شجاع هستند)) بنا به

 رسم مردم چادر نشین قفقاز ، همسر شاه ،

 ملکه تو میریس جانشین اوشد.کوروش که تصور

 می کرد موقعیت مساعد است به ملکه جدید ماساگت ها

 پیشنهاد اتحاد داد و حتی از او خواستگاری کرد ص۲۵۰

کا ملا مشخص شد که کوروش نه تنها چند همسر داشت بلکه حرمسرا هم داشت 

۲)کوروش برابری انسانها در انسانیت را قبول نداشت و قومیت

را عامل برتری انسانها می داسنت.

کوروش علاقه چندانی به یونانیان نداشت و آنها را مردمی تاجر مسلک تلقی

 می کرد.به علاوه چند خدایی بودن اتنیان و شکوه جشن های مذهبی

 ایشان تا حدی با عث حیرت شاه ایران میشد که خدای متعال را

قدرتی غیر مادی می دانست.بالاخره شاه هخامنشی

 این مردم را که قاره ای را تسخیر کرده بودند

که رفته رفته اروپا نامیده میشد

 شایسته این کشور گشایی

 نمی دانست و آنها را نسبت به کسانی

 که توانسته بودند از کوه های ایران

 و بیابانهای آسیا برای خود

امپراتوری بسازند پست تر می شمرد

 جنگ با یونان برای فتح اروپا قرار گرفتن در مسیری بی بازگشت بود و به ویژه

 این خطر را داشت که محاسن ملت او را از وی بستاند ...ص۲۴۸

 ۳)کوروش پدر بزرگش آستیاگ را که شاه ماد بود و کمبوجیه پدر کوروش

                        از او پادشاهی یافته بود به زیر آورد و با او نبرد سختی کرد

آستیاگ اسیر او شد و حال آنکه قبلا خود کوروش هم تحت امر او بود و زیر نظر او

بعد از مرگ پدرش پادشاه پارس ها شد. سپس با خاله خودش ازدواج کرد.

با اینکه اطاعت پارس ها از مادها تحمیلی و بسیار سنگین نبود یعنی آستیاگ

سخت نمی گرفت و برای پارس ها شاه خوبی بود.ص۹۱ تا ۹۹

۴)کوروش برخی مخالفینش را تبعید می کرد:

                          در مورد آخرین شاه بابل مستقل ،یعنی نبونید ، نیز کوروش

                          تصمیم گرفت او را به کرمان تبعید کند ،منطقه ای که از پایتخت

                          بسیار دور بود چون او این خطا را کرده بود که پایتخت خود را

                          رها کند و به کویر عربی آرامی پناه ببرد و بهترین سال های

                           عمر خود را در آنجا سپری کند. ص۱۹۶

۵) و اینکه کوروش از لحاظ تمدن در مسائل مختلف چندان رغبتی نداشت:

برای پارسیان داد و ستد پایاپای قوانین خود را داشت آنها کفش،چاروق،سبزیجات

یا مشروبات را با اشیای کوچک ساخته شده مانند باد بزن،گردن بند یا کارد معامله

می کردند.این انتقال مالکیت تا وقتی بود که در یک روستا انجام می گرفت.اما به

محض خروج از روستا انتقال کالاها یا فقدان اعتماد باعث توقف مبادلات میشد.

جنگجویان اصیل آنشان چندان در قید این مسائل نبودند.ص۱۲۳

 ۶)زبان آرامی در زمان کوروش زبان سراسری مملکت بود بین کاتبان:

پس کافی بود که در سطوح ملی و سطوح مرکزی کاتبانی باشند

که دارای یک زبان و یک خط باشند با توجه به اینکه کاتبان سطوح مرکزی

زبان مسئولان و رهبران مرکزی را می دانستند و کاتبان سطوح محلی

 نیز از زبانهای مملکتی آگاه بودند.نقش این زبان میانجی به زبان آرامی

 سپرده شد و کاتبان آرامی یا آرامی زبان بودند. در همه جای امپراتوری

 کاتبان آرامی مکاتبات و مراسلات سلطنتی را دریافت و بلا فاصله به

 زبانهای محلی ترجمه می کردند.بنا براین در زمان هخامنشیان زبان آرامی

 انتشاری جهانی پیدا کرد که برای اداره مجموعه ایالات بسیار مفید بودص۲۴۱

۷)بناء پاسارگاد با شکوه به دست کوروش:

کو روش در پیروی از اجداد خود به بناء پاسارگادی همت گماشت که پایتخت او

باشد... نکته نگران کننده برای مادها می توانست نقش برجسته ای باشد که

 شاه پارس را هنگام خروج از کاخ خود نشان می داد،ظاهری پر عظمت داشت

 و خدمتگذاری ابزار های مقام سلطنت را به دست گرفته بود.ص۹۲ تا ۹۳

۸)کوروش قوانین حمورابی را تایید می کند با اینکه بی عدالتی در آن موج می زند:

حمورابی نخستین کسی بود که قوانین رفتار اجتماعی بابلیان را تنظیم کرد و

 مجازات هایی مشترک برای تخطی از قانون مقرر داشت.قانون قصاص:

هر کس چشم کسی را کور کرده یا دندان کسی را شکسته یا به عضو مرد آزادی

 آسیب رسانده بود باید عینا همان قصاص را پس می داد اگر مردی دختر جوانی

 را می کشت قاتل او را نمی کشتند بلکه دختر قاتل را می کشتند. در عوض

 اگر قربانی یک برده یا برده آزاد شده بود مجازات مجرم سبک تر بود و با

 پرداخت پول یا انجام خدمتی جبران می شد.بنا بر این مجازات بر حسب

 شدت جرم و نیز خصوصیات قربانی(!) فرق می کرد .

برای جرایم بسیاری مجازات مرگ تعیین می شد :

تجاوز ، بچه دزدی ، سرقت ، دزدی همراه با شکستن در ، زنای با محارم ،

قتل شوهر از طرف زن با این هدف که با مرد دیگری ازدواج کند ، ورود یک کاهنه

به میکده ، پناه دادن به برده فراری ، بزدلی در برابر دشمن در جنگ ، انواع

اختلاس ، بد نگه داشتن خانه و حیف و میل اسباب و اثاثیه آن یا تقلب در آبجو.

در احکام خانواده :

... اگر زنی بد رفتار بود شوهرش می توانست او را از خانه بیرون کند بدون آنکه

 چیزی به او بدهد ...ص۲۴۴

شما را به خدا نگاه کنید چقدر این قوانین ضد عدالت است

در مورد برده می گوید :هیچگاه با آزاد برابر نمی شود

((حتی پس از آزادی))

و اینقدر برده را پایین می آورد که می گوید:هرکس

برده فراری را پناه دهد مجازات او قتل است

یا می گوید اگر کسی برده را بکشد نمی توان او را کشت

یا در مورد قتل پدر: می گوید باید دختر او را کشت

و

در مورد حقوق

زنان و بانوان

که

این قانونی

بی نظیر است:

می گوید:مرد می تواند زن را از منزل بیرون کند بدون انکه

 هیچ چیزی به او پرداخت کند

یا اگر زن منزل را بد نگه داشت می توان او را کشت!!!!!

قسمت زیادی از نقد این قانون و مقایسه آن با دین عدالت گستر

 اسلام عزیز شیعی مانده که وقت امان را از من گرفته و به آینده

 موکول می کنم.البته کسی فکر کند و اطلاعات سر انگشتی از اسلام

 داشته باشد واضح است.لعل الله یحدث بعد ذلک امرا

۹)کوروش چند پرست ظاهری و تک پرست واقعی بود:

کوروش با صدها عمل مذهبی اطاعت خود از مذهب بابلیان را نشان داده است

او وفا داری خود را به مردوک نشان داده و بالاتر از آن خود را برگزیده بزرگترین

خدایان معرفی کرده است.او با این کار روحانیت و مردم را طرفدار خود و پسرش

کرده است.

کوروش به هیچ وجه به مذهب آشوری بابلی نگرویده بود.

او به نام سربازان پارسی خود به طور کلی نهادهای کلدانی از جمله

 مذهب ایشان را پذیرفته بود.

او در راه خدایانی قربانی کرده بود که سلطنت را به یک مرد تفویض می کردند

او خدایان را از اجبار به اینکه شهرهای خود را ترک کنند آزاد کرده بود.مذهب را

به خلوص اصیل آن بازگردانده بود و در مقابل مقام سلطنتی را به دست آورده بود .

اما کوروش خودش خدمتگزار و معتقد به اهورا مزدا خدای نور و راستی بود که نه

 به بت ها نیاز داشت نه به معابد و قدرت حیاتی او سراسر جهان را

در بر می گرفت. ... به هر حال کوروش در سرزمین میان دجله و فرات به دنیا

نیامده بود.اما در جهان بینی خود شاهنشاه یک امپراتوری جهانی بود.

او نمی توانست به اعتقاد و کیش خاصی تظاهر کند بلکه بر عکس

باید بر مذاهب همه اقوام ومللی حاکم باشد که سرنوشت خود را به

 دست او سپرده بودند. ...این احترامی که کوروش نسبت به خدایان

 دیگر قائل می شد آزادی لازم را برای گسترش قدرت در اختیار او

 قرار می داد.ص۱۹۵

به راستی این بابل بود که کوروش را تحت تاثیر خود قرار داد.البته شهر کلدانی

همه قدرت سیاسی خود را از دست داده بود اما قدرت معنوی خود را

حفظ کرده بود .کوروش نتوانست از این قدرت بگریزد.او با شور و اشتیاق

 به خدمت خدایان بابلی در آمد تا عظمت دستگاه خدایان را که

خود بابلیان با آن بد رفتار کرده بودند به آن باز گرداند.

کوروش یکباره

خود را نماینده ی

رسمی مردوک و

 خدمتگزار آن معرفی کرد.

اکنون بابلیان نه تنهااو را یکی از خودشان بلکه احیا کننده مذهب خود

 می شناختند.شهریار ایران با پیروی از این منطق از آرامشی که در

 مجموع امپراتوری حاکم شده بود سود برد تا معبد ایشتار در اوروک را

دوباره بسازد.ص۲۳۶ 

این قسمت ها به هیچ وجه قابل توجیه نیست:

((او خود را برگزیده خدایان معرفی کرد ، او در راه مردوک قربانی کرد ،

 و یا قسمتی که در منشور جهانی می گوید من خدایان را به معبد

 برگرداندم تا مرا دعا کنند)) چون کاملا نمایان است

 که او خدایان و تاثیر آنها را پذیرفته در حالیکه

 اهورا مزدا را هم می پرستید .

و این کار جز چند پرستی هیچ راه توجیه ندارد.

۱۰)کوروش بیانیه ای می دهد که اولین قانون حقوق بشر است:

کوروش کبیر پس از ورود به شهر با شکوه باستانی بابل(۵۳۸) قبل از میلاد

 برای آزادی ملل مختلف از اسارت بابلی ها فرمانی صادر کرد . ...فرمان مزبور

 که بر سطح استوانه ای از گل رس در چهل و پنج سطر حک شده معروف به

 اعلامیه کوروش می باشد:

منم کوروش شاه جهان شاه بزرگ شاه نیرومند شاه بابل شاه سرزمین سومر و آکد

 شاه چهار گوشه جهان ... تمام شاهانی که در بارگاههای خود بر تخت

نشسته اند ... مرا خراجی گران آوردند و در بابل بر پایم بوسه زدند ... پیکره خدایانی

 را که جایگاه آنها در میان آنان بود بجای خویش بازگرداندم و در منزلگاهی پایدار

 جای دادم .خدایان سومر و آکد را که نبونید به بابل آورده  و خدای خدایان را

 خشمگین ساخته بود ، من به خواست مردوک خدای بزرگ ، به صلح و صفا به

 جایگاه پسندیده  خودشان باز گرداندم ... باشد که تمام خدایانی که من در

 پرستشگاههایشان جای داده ام روزانه مرا در پیشگاه بعل و نبو دعا کنند.

 باشد که زندگانی من دراز گردد ...

این هم بخشی از اعلامیه کوروش بود که خواندید

اما اشکالات:

اولا که از عبارت کاملا معلوم است که او هر کسی را به هر دینی که داشت

 مجاز می داند و دین خاصی را برتر نمی داند و به هر جا حمله می کند،خدای آنجا

 را می پذیرد و حقوق بشر به این معنا کاملا غلط و سر از تناقضات بی شمار در می آورد

دوما که او بت ها را خدایان می داند

سوما او از خدایانی که (نبونید) آنها را بر میدارد و (کوروش) آنها را بر می گرداند به

 پرستشگاه ، طلب دعا می کند و اینکه عمر او را دراز کنند.شما به این تناقض

 پی نمی برید؟ چه خدایانی که می توانند عمر کوروش را دراز کنند ولی نمی توانند

خودشان را بر گردانند.درست همان داستان حضرت ابراهیم با بت پرستان که قرآن نقل می کند

چهارما او در منشور خود این نکته را ذکر می کند که همه شاهان پای مرا بوسیدند

 و بر می آید که مجبور بودند چون شاهان که پای کسی را به اختیار نمی بوسیدند

 و اگر هم قبول کنیم به اختیار می بوسیدند ، باز فهمیده می شود که چنین کاری

 برای کوروش حائز اهمیت بود و او را خوشنود می ساخت که در نامه ذکری از آن کرد.

و چنین پادشاهی قطعا کشورگشایی را دوست می دارد و طالب قدرت است

که نقصی در صفات انسانی است

و ... این رشته سری دراز دارد

۱۱)کوروش پیامبر نبود و ذوالقرنین قرآن نیست به چند دلیل:

۱}کوروش در جنگ (با ملکه ما ساگت ها) مرد و مغلوب شد و هیچ پیامبری اینگونه

نمی میرد زیرا همیشه نصرت الهی با پیامبران است

۲}کوروش حرمسرا داشت طبق متنی که نقل کردم و هیچ پیامبری

حرمسرا نداشت به این معنا که هر زنی بخواهد گیرد.و آیه ۵۲ سوره

احزاب هم موید قوی این مطلب است

۳}کوروش برابری انسانها در انسانیت را قبول نداشت و قومیت را

ملاک برتری می دانست(طبق متنی که نقل کردم) در حالیکه

هیچ پیامبری اینگونه نبود.پیامبران تنها ملاک برتری را میزان اطاعت

از حضرت الله تعالی می دانستند.و عقل هم که با وحی هماهنگ است

تنهاا همین ملاک را بر می تابد

۴}کوروش با خاله خودش ازدواج کرد و هیچ دینی این را جائز نمی شمرد

و نادانان این مسئله را به ادیان نسبت می دهند و نیز به پیامبران. و حال آنکه

نزد اهل تحقیق از دانشمندان الهی ادیان ، امری پذیرفته باشد که ازدواج با

محارم در همه ادیان حرام است.و در عصر آدم ع  هم ازدواجی بین برادر و

خواهر رخ نداد.

۵} اینکه کوروش در تمدن رغبتی نداشت و حال آنکه هیچ پیامبری

در هیچ دوره ای از زندگی  مخالف تمدن نیست.گر چه کوروش

بعد ها تعدیل تر شد و به سمت تمدن رفت.

۶} کوروش پاسارگادی با شکوه ساخت ... که نقش برجسته او را هنگام

خروج از کاخ خود نشان می داد در ظاهری پر عظمت.

و اینکار را هیچ پیامبری نکرد و اصلا فارغ از این امورند مردان خدا.

۷}کوروش قانون حمورابی را تایید کرد.با اینکه در این قا نون

بی عدالتی موج می زند . وحال آنکه هر پیامبری برای خود قوانین الهی دارد.

و همین بزرگترین دلیل است بر پیامبر نبودن او.

۸} کوروش چند پرست بود و با اینکه خدای پارس (اهورا مزدا) را می پرستید

به خدایان دیگر هم تظاهر می کرد به نحوی که قابل توجیه نیست.

و آن قدر کلامش واضح است که جای توجیه ندارد تا عده ای بگویند ‌" کوروش

در ظاهر به همه خدایان احترام می گذاشت اما در باطن تک پرست بود

و تنها اهورا مزدا را پای بند بود "

ضمن اینکه اگر هم این توجیه را بپذیریم باز هیچیک از انبیا اینگونه

نبودند که به خدایان مختلف تظاهر کنند. چه واقعا (که از کوروش بر میآد)

و چه ظاهرا (که برخی ادعا می کنند)

۹}کوروش در صفات انسانی نقص داشت (که در ایراد ۴ بر منشور حقوق

بشر جا انداختیم) و هیچ پیامبری نقص ندارد . و در همه کمالات انسانی

برتر روزگاران و فوق اندیشوران بوده اند.

۱۰} او  ذوالقرنین قرآن نیست زیرا ذوالقرنین الله تعالی را می پرستید

و به هیچ مذهب دیگر تظاهر نمی کرد.

۱۱}ذوالقرنین با محارم ازدواج نمی کرد

۱۲}ذو القرنین حرمسرا نداشت به این معنا که هر زنی خواهد گیرد

۱۳}کوروش در اعلامیه حقوق بشر"قسمتی که نقل شد" همه جا نام خود می برد

 و تمام امور را به خود نسبت می دهد و هرگز نامی از خدای خدایان نمی برد

و هیچیک از انبیا اینگونه نبودند و خود را به طور مطلق شاه نمی دانستند.

و ... دلائل دیگری که بحث خیلی خسته کننده شد

برگرفته از کتاب کوروش بزرگ،ژرار ایسرائل ترجمه مرتضی ثاقب فر و برخی کتب دیگر

خدایا فقط برای دفاع از دین تو نوشتم

و هیچ منظور دیگری نداشتم

ما آفریده توییم

و همین در افتخار ما بس

باشد.

محرم ماه خود سازی می آید

بارالها به پاس این کارم

از تو امید دارم.

بد خواهان را هدایت بفرما

و تابش نور خورشید رسالت

محمدی را از آنان دریغ مدار

گر چه جز این در خورشان

نیست.

 



:: بازدید از این مطلب : 171
|
امتیاز مطلب :
|
تعداد امتیازدهندگان :
|
مجموع امتیاز :
تاریخ انتشار : | نظرات ()